دوانندۀ کره. کره سوار. (فهرست شاهنامۀ ولف) : بشد گرد چوپان و دو کره تاز ابا زین و پیچان کمند دراز. فردوسی. چنین داد پاسخ که ای نامدار یکی کره تازم دلیر و سوار. فردوسی
دوانندۀ کره. کره سوار. (فهرست شاهنامۀ ولف) : بشد گرد چوپان و دو کره تاز ابا زین و پیچان کمند دراز. فردوسی. چنین داد پاسخ که ای نامدار یکی کره تازم دلیر و سوار. فردوسی
کچه بازنده. که کچه بازد. که کچه بازی کند: به راست بازی آن بی غلطزن کچه باز که جفت داد به پنج و سپرد طاق به چار. ظهوری (از آنندراج). رجوع به کچه و رجوع به کچه بازی و رجوع به کجه باز شود
کچه بازنده. که کچه بازد. که کچه بازی کند: به راست بازی آن بی غلطزن کچه باز که جفت داد به پنج و سپرد طاق به چار. ظهوری (از آنندراج). رجوع به کچه و رجوع به کچه بازی و رجوع به کجه باز شود
مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد، کسی که در تاخت، دوم خود نداشته باشد. (آنندراج). کسی که در تاخت وتاز منفرد و بی نظیر باشد. (ناظم الاطباء) : آن سوار یکه تازم در بیابان جنون کآفتاب ومه کنندم آرزوی شاطری. ملافوقی یزدی (از آنندراج). یکه تازان است پر بر جان زده یک سواره بر صف مردان زده. ؟ (از آنندراج). ، لقبی بوده است که به روزگار صفویه به بعض سپاهیان داده می شد. (از یادداشت مؤلف)
مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد، کسی که در تاخت، دوم خود نداشته باشد. (آنندراج). کسی که در تاخت وتاز منفرد و بی نظیر باشد. (ناظم الاطباء) : آن سوار یکه تازم در بیابان جنون کآفتاب ومه کنندم آرزوی شاطری. ملافوقی یزدی (از آنندراج). یکه تازان است پر بر جان زده یک سواره بر صف مردان زده. ؟ (از آنندراج). ، لقبی بوده است که به روزگار صفویه به بعض سپاهیان داده می شد. (از یادداشت مؤلف)
کسی که گره درست کند. گره سازنده: بهر گشاد کار که در بستگی کم است با قامت خمیده گره ساز میروم. درویش واله هروی (از آنندراج). ، سازندۀ دگمه و دگمه ساز. (ناظم الاطباء)
کسی که گره درست کند. گره سازنده: بهر گشاد کار که در بستگی کم است با قامت خمیده گره ساز میروم. درویش واله هروی (از آنندراج). ، سازندۀ دگمه و دگمه ساز. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 92هزارگزی شمال باختری قاین و 11 هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ عمومی قاین به گناباد با 216 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 92هزارگزی شمال باختری قاین و 11 هزارگزی جنوب باختری راه شوسۀ عمومی قاین به گناباد با 216 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آنکه کجه بازی کند: چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه. (منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف). رجوع به کجه شود، مهره باز. (یادداشت مؤلف)
آنکه کَجَه بازی کند: چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره درباخت کجه. (منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف). رجوع به کجه شود، مهره باز. (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 14500 گزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 325 تن. آب آن از رودخانه ؤ مردی و محصول آن غلات، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 1500 گزبه نام قره ناز بالا و پائین مشهور است. سکنه قره ناز بالا 216 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 14500 گزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 325 تن. آب آن از رودخانه ؤ مردی و محصول آن غلات، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 1500 گزبه نام قره ناز بالا و پائین مشهور است. سکنه قره ناز بالا 216 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)